حضور گسترده مردم در انتخابات

بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در مرقد امام (ره) خرداد96 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری و حضور گسترده‌ی مردم در انتخابات، گفتند: از یکایک کسانی که به صحنه آمدند و بیش از# 41 میلیون رأی به صندوق‌ها ریختند، از صمیم قلب تشکر می‌کنم. ایشان، حضور گسترده‌ی مردم در انتخابات را نشانه‌ی «اعتماد عمومی به نظام» و موجب افزایش اعتبار کشور دانستند و افزودند: اکثریت هفتاد و چند درصدی مردم با حضور در انتخابات به نظام جمهوری اسلامی آری گفتند و آن را تأیید کردند و این رأی، در واقع رأی به نظام اسلامی بود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: متأسفانه برخی افراد از روی کج‌فهمی یا با انگیزه‌های دیگر، این واقعیت را انکار می‌کنند و می‌گویند رأی مردم، ربطی به تأیید نظام اسلامی ندارد، درحالی‌که حتی افرادی که ممکن است در دل از نظام گله داشته باشند، با رأی دادن در چارچوب نظام، نشان می‌دهند که این چارچوب را قبول، و به آن اعتماد دارند و آن را کارآمد می‌دانند. رهبر انقلاب اسلامی افزودند: شورای نگهبان صحت انتخابات را خوشبختانه اعلام کرد، البته اعلام شد که تخلفاتی در انتخابات انجام گرفته و گزارش این موارد به ما نیز رسید. ایشان با اشاره به اینکه تخلفات در نتیجه‌ی انتخابات هیچ تأثیری نداشته است، گفتند:# تخلف در انتخابات مناسب نظام جمهوری اسلامی نیست و مسئولان باید این موارد را با جدیت دنبال کنند و# متخلفین را مشخص کنند تا در انتخاباتی که ملت ایران در آینده در پیش دارد، چنین تخلفاتی برافتد، زیرا اگر چشم بر تخلف ببندیم و از آن صرف‌نظر و اغماض کنیم، تخلفات تکرار می‌شود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تشکر از مسئولان امر اجرا و نظارت در انتخابات، از برخی بداخلاقی‌های انجام‌شده در تبلیغات انتخاباتی انتقاد و خاطرنشان کردند: در تبلیغات و مناظرات حرف‌هایی زده شد و بداخلاقی‌هایی انجام گرفت و دستگاه‌های گوناگون کشور مورد اتهام قرار گرفتند که کارهای خوبی نبود. ایشان افزودند: گذشته، گذشته است و باید به آنچه در انتخابات انجام شد، به چشم اغماض نگاه شود و آن کارها تکرار نشود و ادامه پیدا نکند. رهبر انقلاب اسلامی، همه‌ی ملت را به حلم توصیه کردند و افزودند: چه آن گروهی که نامزد مورد نظرشان رأی آورده و چه آن گروهی که رأی نیاورده‌اند، باید از خود ظرفیت و حلم نشان دهند و از بی‌ظرفیتی و بی‌جنبگی پرهیز کنند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: خوشبختانه امسال آن کسانی که در انتخابات موفق نشدند، از خود ظرفیت نشان دادند، برخلاف سال 88 که عده‌ای آن مشکلات را برای کشور به‌وجود آوردند.

گلی از درخت نبوت

ابوحنیفه رئیس مذهب حنفی می گوید: به خانه امام صادق (علیه السلام) رفتم ، پسرش موسی (علیه السلام) را در دالان حیاط دیدم که آن وقت کودک خردسال بود، پرسیدم : اگر شخص غریب خواسته باشد قضاء حاجت کند (به دستشویی برود) کجا برود؟ به من نگاه کرد و سپس فرمود: پشت دیوار برود، در جایی که همسایه ها او را نبینند، و از کنار نهرها، و محل افتادن میوه ها از درخت دور شود، و از حریم خانه ها و جاده ها و مسجدها، کنار برود، رو به قبله و پشت به قبله ننشیند، آنگاه تخلی کند. از بیانات جامع و شیوای او، یک جهان شکوه و عظمت از او بر قلبم جای گرفت ، او را فوق العاده فرزانه یافتم ، پرسیدم : فدایت گردم بشر که گناه می کند، گناه او را چه کسی انجام می دهد؟ فرمود: آنکس که گناه می کند، از سه حال خارج نیست : ۱ – یا خود بنده گناه می کندنبوت
۲- یا خدا گناه می کند. ۳ – یا هم بنده و هم خدا، اگر بگوئیم ، خدا گناه می کند او با انصافتر و عادلتر از آن است که خود گناه کند و سپس بنده اش را به خاطر گناه ، مجازات نماید، زیرا خلاف عدل و انصاف است که خدا به بنده اش ، به خاطر کاری که او انجام نداده ظلم کند. و اگر گناه را هر دو (هم بنده و هم خدا) انجام دهند، در این صورت خدا در گناه کردن با بنده اش شریک است ، شریکی که نسبت به بنده قوی است ، مجازات کردن قوی به خاطر گناه مقدمتر از مجازات ضعیف است ، (در صورتی که خدا، مجازات را به بنده گنهکار وعده داده) و اگر بنده گناه می کند، بنابراین رواست که امر و نهی الهی ، متوجه بنده گردد، و پاداش و کیفر نیز مربوط به او باشد، و بهشت یا دوزخ عاید او گردد ابوحنیفه آنچنان مرعوب برهان و سخنان منطقی و محکم آن کود موسی بن جعفر (علیه السلام) قرار گرفت که گفت : ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم
آنها فرزندانی بودند که (از نظر پاکی و کمال) بعضی از بعض دیگر گرفته شده اند وخداوند شنوا و دانا است (آل عمران – ۳۴). یعنی این گل از درخت نبوت و رسالت است ، که این گونه ، سخن می گوید.

کرامت امام کاظم (ع)

امام کاظم (علیه السلام) از منی (نزدیک مکه) عبور می کرد، دید بانویی گریه می کند و چند کودک در اطراف او نیز گریه می کنند. امام (علیه السلام) نزدیک آن بانو رفت و علت گریه را پرسید، او گفت : من چند کودک یتیم دارم ، یک گاو داشتیم زندگی آنها را باشیر آن گاو تاءمین می کردم اکنون آن گاو مرده است . امام کاظم (علیه السلام) فرمود: آیا می خواهی آن گاو را زنده کنم . آن بانو گفت : آری ای بنده خدا! امام کاظم (علیه السلام) به کنار رفت دو رکعت نماز خواند، سپس دست دعا بلند کرد، و پس از دعا، برخاست و کنار جسد گاو آمد، فریاد کشید با چوبی به آن زد (یا با پای خود به آن زد) بی درنگ گاو برخاست وقتی که آن بانو گاو را زنده دید، صیحه زد، و فریاد کشید و سوگند به خدای کعبه این آقا عیسی بن مریم (علیه السلام) است . مردم اجتماع کردند وقتی که شلوغ شد آن حضرت بی آنکه آنها متوجه شوند از میان آنها رفت.

حرمت برادر مومن

عبدالمومن انصاری گوید: به محضر امام کاظم علیه السلام رسیدم و محمد بن عبداللّه جعفری هم نزد آن حضرت بود من با محمد تبسمی کردم امام که مشاهده می کرد فرمود: او را دوست داری ؟ عرض کردم : بله ، البته بخاطر شما او را دوست دارم . امام علیه السلام فرمود: او برادر توست و مومن برادر مادری و پدری مومن است اگر چه از یک پدر نباشند (همه فرزند آدم و حوا هستند). ملعون است کسی که به برادرش تهمت زند. ملعون است کسی که به برادرش خیانت کند. ملعون است کسی که برادرش را (از کجروی) پند و اندرز ندهد. ملعون است کسی که از برادرش غیبت کند.
ـ

تاثیر نماز برکنیز

امام موسی کاظم (علیه السلام) در طول ۳۵ سال امامت، به زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه مسلمین توجه عمیق داشت، همواره تلاش می‌‌کرد که مسلمانان را از زیر یوغ طاغوتها نجات دهد، و حقوق از دست رفته آنها را به آنها بازگرداند، آن بزرگمرد آزاده در این راستا بسیار صدمه دید. به خصوص در عصر حکومت طاغوتی هارون همواره در زندانهای تاریک و سخت تحت شکنجه و فشار بود، سرانجام به دستور هارون او را در زندان مسموم نموده و به شهادت رساندند.
ـ
در آن هنگام که امام کاظم (علیه السلام) در زندان سندی بن شاهک (بغداد) بود، هارون کنیزی خوش قامت و زیباچهره را به عنوان خدمتگزار به زندان فرستاد. امام کاظم (علیه السلام) آن کنیز را نپذیرفت و به عامری (کسی که واسطه رساندن کنیز شده بود) فرمود :
«‌به هارون بگو: بلکه شما هستید که به هدایایتان شاد هستید، من نیازی به آن هدیه ندارم»
عامری بازگشت و جریان را به هارون گزارش کرد. هارون خشمگین شد و به او گفت :
«‌به زندان برو، به موسی بن جعفر (علیه السلام) بگو:
«‌نه ما با رضایت تو، تو را زندانی کرده‌ایم و نه با رضایت تو، تو را دستگیر نموده‌ایم، قطعاً‌ باید کنیز در زندان باشد.»
به این ترتیب، کنیز را در زندان باقی گذاشتند، هارون جاسوسی را بر او گماشت تا چگونگی کار کنیز را به او گزارش دهد.

کنیز در زندان، آنچنان تحت تاثیر معنویت امام (علیه السلام) قرار گرفت که همواره به سجده می‌رفت و می‌گفت : «‌قدوس، سبحانک سبحانک…» ای خدای پاک و بی عیب که از هر گونه عیب، منزه و پاک هستی…
آن جاسوس، ماجرا را به هارون گزارش داد. هارون گفت :
به خدا سوگند موسی بن جعفر (علیه السلام) کنیز را با جادوی خود، سحر زده کرد، برو آن کنیز را نزد من بیاور. کنیز در حالی که لرزه بر اندام داشت و بهت زده بود نزد هارون آمد، هارون احوال او را پرسید.
کنیز گفت : امام (علیه السلام) را دیدم، شب و روز سرگرم نماز و عبادت و تسبیح بود، به او گفتم ای آقای من، من برای خدمتگزاری تو به اینجا آمده‌ام، چه حاجت داری تا تو را یاری کنم.
فرمود :«‌اینها (هارون و اطرافیان او) درباره من چه فکری می‌کنند؟
ـ
ناگهان به سویی متوجه شد، من نیز به آن سو نگریستم، باغی شاداب و پر درخت و باصفا با حوریان دیدم، بی‌اختیار به سجده افتادم تا اینکه غلام شما آمد و مرا به اینجا آورد.
هارون گفت :« ای زن خبیث، تو در سجده به خواب رفته‌ای و آن چیزها را دیده‌ای. سپس دستور داد که آن کنیز را تحت نظر قرار دادند تا وقایع زندان را به کسی نگوید، او همچنان تحت نظر مشغول عبادت بود تا از دنیا رفت»

پاداش پاسخ نیک

فقیری به حضور امام کاظم (علیه السلام) آمد و عرض کرد: تهیدست هستم مرا از تهی دستی و فقر نجات بده ، اگر صد درهم پول داشته باشم ، با تجارت و خرید و فروش خود را از فقر و ناداری نجات می دهم . امام کاظم (علیه السلام) با روی خوش و لبخند، به او فرمود: من از تو یک سؤ ال می کنم ، اگر پاسخ صحیح دادی ، ده برابر خواسته تو را به تو خواهم داد. فقیر عرض کرد: بپرسید.
امام کاظم (علیه السلام) فرمود: اگر بنا باشد تو در دنیا برای خود آرزوئی کنی ، چه آرزو می کنی؟ فقیر گفت : آرزو می کنم توفیق انجام حقوق برادران دینی بیابم ، و برای حفظ دین و برادران دینی ، قانون تقیه را رعایت کنم . امام کاظم (علیه السلام) فرمود: چرا دوستی با ما خاندان را، آرزو نمی کنی . او عرض کرد: این صفت در من هست ، خدا را برداشتن چنین نعمتی سپاس ‍ می گویم ، و از درگاهش می خواهم ، تا خصال نیکی که ندارم به من بدهد. امام کاظم (علیه السلام) فرمود: پاسخ نیکی دادی ، آنگاه دو هزار درهم (که ۲۰ برابر خواسته او بود) به او داد و فرمود: این پول را در خرید و فروش مازور به کار ببرید زیرا کالای خشک است (و کمتر آسیب پذیر است (. به این ترتیب به او کمک کرد، و او را برای تجارت و کسب و کار تشویق و راهنمایی فرمود.
ـ
ـ